اس ام اس عاشقانه
نوشته شده به وسیله ی موبایل باز در تاریخ 88/2/27:: 4:45 صبح
در ماهی تابه عشقت سوختم بی وفا روغن بریز
کلمات کلیدی :
فروشگاه ایرانی | |||||||||||
|
نوشته شده به وسیله ی موبایل باز در تاریخ 88/2/27:: 4:45 صبح
در ماهی تابه عشقت سوختم بی وفا روغن بریز
نوشته شده به وسیله ی موبایل باز در تاریخ 88/2/27:: 4:44 صبح
در راستای اینکه بحران بی شوهری در جامعه امروز بوجود آمده کلیه خانمهای محترم می تونن از روش های زیر استفاده کنن و البته مراقب باشن که سوءاستفاده نکنن .
روشها در ادامه مطلب
1. روش کوزه ایی :همان روش قرن های قدیم که دختر کوزه به دوش به سمت رودخانه می رفت پسر به کوزه می خوره کوزه بشکست و بعد چنین گفته اند که : اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی نتیجه گیری : بحران ازدواج حال حاضر بخاطر لوله کشی شدن آبه .
2. روش عرفانی :چهل شبانه روز جلوی خونه رو آب و جارو میکنی و ده تا شمع روشن میکنی شکلات بین مردم تقسیم میکنی تا مرد آرزوهات بیاد. نتیجه گیری : در صورت کمبود شمع میتونین فانوس هم روشن کنین .
3. روش سوسکی :بخاطر ترس از یه سوسک که حتی میتونی خودت اون رو تو خونه یا کوچه کار بزاری همچین محکم میپری تو بغلش و بهش می چسبی که هیچ جور نتونه تو رو از خودش جدا کنه . نتیجه گیری : با تشکر از کلیه سوسک های محترم مقیم مرکز و حومه .
4. روش تیپ :انواع تیپ های مختلف روی خودت پیاده میکنی بیست و دو کیلو لوازم آرایش روی خودت خالی میکنی و سعی میکنی تا آنجا که ممکن است لباس ها مورد توجه باشند طوری که هرکس که تو خیابونه مجبور بشه حتما یک بار شما را نگاه کنه بعد گوشه خیابون می ایستی تا شوهر مناسب سوارت کنه . نتیجه گیری : خطر احتمال از بین رفتن آبروی چندین و چند ساله تان وجود دارد
اما چون به خاطر ازدواج است مسئله نیست این دفعه !
5. روش خر خونی : تو کلاس و مدرسه و دانشگاه نمره بیست کلاس میشی بلاخره تو کل سال های مدرسه یه خر خون دیگه پیدا میشه که بیاد سراغت و باعث بشه که نترشی . نتیجه گیری : اگه شوهر پیدا نشد تا مقطع دکترا ادامه بدین و بعد ترک تحصیل کنین.
6.روش مایه داری : با دوستان توی انواع پارتی های شبانه و پیست های اسکی و باشگاه های بیلیارد و بولینگ هر کوفت و زهر مار دیگری که میتونی شرکت میکنی و حواست فقط به یه شوهر مناسب هست تا چیز های دیگه . نتیجه گیری : سعی کنین همیشه چند میلیون در کیف خود داشته باشین.
7. روش فامیلی :یه کاغذ بر میداری و اسم تمام پسرهای فامیل از سن پنج تا پنجاه ساله رو که ازدواج نکردنن رو روش می نویسی بعد شروع به بررسی و تفکیک میکنی و اونهایی که شرایط را دارن رو انتخاب میکنی و یه برنامه ریزی برای عملیات تاکتیکی که بلاخره یه کدوم رو خفت کنی . نتیجه گیری : می تونین روی یه بچه پنج ساله برای بیست سال آینده برنامه بریزین.
8. روش نامردی : جلوی یکی از این ماشین های پلیس یه دفعه می پری پسره رو میگیری تو بغلت و دستت رو میکنی تو دستش و ازش... (سا.نسور ) میگیری تا بعد از تعهد توی کلانتری مجبور بشه که باهات ازدواج کنه . البته این روش برای اونهایی است که از کلیه روش های بالا نا امید شده اند
نوشته شده به وسیله ی موبایل باز در تاریخ 88/2/27:: 4:44 صبح
از نامه یک معلم ایرانی:
.....مسلما این موضوع انشاء برای هزارمین بار تکرار شده است ، فقط برای اینکه
تغییری ایجاد بشود موضوع رابه این صورت پای تخته سیاه کلاس نوشتم
"می خواهید در آینده چه کاره شوید؟ الگوی شما کی است ؟..."
و برایشان توضیح دادم الگو یعنی اینکه چه کسی باعث شده شما تصمیم
بگیرید این شغل را انتخاب کنید. انشاء ها هم تقریبا همان هایی هستند که هزارها
بار تکرار شده اند ، با این تفاوت که چند تا شغل جدید به آن ها اضافه شده است.
یک دانش آموز نوشته بود : من دوست دارم مهندس هوا و فضا شوم ولی پدرم می گوید
ام.وی.ام بهترین رشته دنیا است و خیلی پول دارد...
حتما منظورش MBA است. دانش آموز دیگری نوشته بود : دوست دارم مهندسی اتم
بخوانم ولی پدرم دوست ندارد می گوید اگر آشپزی بخوانم بیشتر به دردم می خورد و...
ولی اعتراف می کنم از همه تکان دهنده تر انشائ یک دختر 10 ساله بود که
نوشته بود :
" می خواهم فـا.حـشــه بشوم " .
شاید اولین باراست که یک دختر بچه ده ساله چنین شغلی را انتخاب کرده است...
بقیه ی انشا را در ادامه مطلب بخوانید
از متن انشاء:
..... خوب نمی دانم که فـا.حـشــه ها
چه کار می کنند ولی به نظرم شغل
خوبی است.
خانم همسایه ما فـا.حـشــه است .این را
مامان گفت . تا پارسال دلم می خواست
مثل
مادرم پرستار بشوم . پدرم همیشه
مخالف است . حتی مامان هم دیگر کار
نمی کند .من
هم پشیمان شدم . شاید اگر مامان هم
مثل خانم همسایه بشود بهتر باشد او
همیشه
مرتب است . ناخن هایش لاک دارند و
همیشه لباس های قشنگ می پوشد . ولی
مامان
همیشه معمولی است.
مامان خانم همسایه را دوست ندارد.
بابا هم پیش مامان می گوید خانم
خوبی نیست.
ولی یک بار که از مدرسه بر می گشتم
بابا از خانه آن خانم بیرون آمد.
گفت ازش
سوال کاری داشته . بابای من
ساختمان می سازد . مهندس است . ازش
پرسیدم یعنی
فـا.حـشــه ها هم کارشان شبیه مهندس
های ساختمان است ؟ خانم همسایه
هنوز دم در بود.
فقط کله اش را می دیدم . بابا یکی
زد در گوشم ولی جوابم را نداد . من
که
نفهمیدم چرا کتکم زد . بعد من را
فرستاد تو و در را بست.
... من برای این دوست دارم فـا.حـشــه
بشوم چون فکر می کنم آدم های مهمی
هستند.
مامان همیشه می گوید که مردها به
زن ها احترام نمی گذراند .ولی مرد
ها همیشه به
خانم همسایه احترام می گذارند
مثلا همین بابای من . زن ها هم
همیشه با تعجب
نگاهش می کنند ، شاید حسودی شان می
شود چون مامانم می گوید زنها خیلی
به هم
حسودی می کنند . خانم همسایه خیلی
آدم مهمی است . آدم های زیادی به
خانه اش می
آیند . همه شان مرد هستند . برای من
خیلی عجیب است که یک زن رئیس این
همه مرد
باشد.
بعضی هایشان چند بار می آیند.
بعضی وقت ها هم این قدر سرش شلوغ
است که جلسه
هایش را آخر شب ها تو خانه اش
برگزار می کند . همکار هایش اینقدر
دوستش دارند
که برایش تولد گرفتند . من پشت در
بودم که یکی از آنها بهش گفت تولدت
مبارک.
بابا می خواست من را ببرد پارک ،
بهش گفتم امروز تولد خانم همسایه
است . گفت می
دانم . آن روز من تصمیم گرفتم
فـا.حـشــه بشوم چون بابا تولد مامان را
هیچ وقت یادش
نمی ماند.
تازه خانم همسایه خیلی پول در می
آورد . زود زود ماشین هایش را عوض
می کند.
فکر کنم چند تا هم راننده داشته
باشد که می آیند دنبالش . این ور و
آن ور می
برند ...
من هنوز با مامان و بابا
راجع به این موضوع صحبت نکردم.
امیدوارم
بابا مثل کار مامان با کار من هم
مخالفت نکند" .....